داستانهای کوتاه

داستان کوتاه ، DASTAN KOTAH . dastan kotah . dastane kotah . داستان کوتاه درمورد والدین . dastanhaye kotah . غصه های کوتاه فردوسی . dastan tarikhi . داستان درمورد محبت مادر . dastan kootah . داستان های کوتاه تاریخی . 16,432,352

داستانهای کوتاه

داستان کوتاه ، DASTAN KOTAH . dastan kotah . dastane kotah . داستان کوتاه درمورد والدین . dastanhaye kotah . غصه های کوتاه فردوسی . dastan tarikhi . داستان درمورد محبت مادر . dastan kootah . داستان های کوتاه تاریخی . 16,432,352

داستان کوتاه : افروز و آسیمن

اردوان پنجم (اشک بیست و نهم) بیست و هشتمین و آخرین شاه ایرانزمین از دودمان اشکانی است .
در سال 217 میلادی "کاراکالا" (قیصر امپراتوری روم) سفیری به ایران فرستاد و دختر پادشاه کشورمان را برای خود خواستگاری کرد .
اردوان پادشاهی نرم خو و خواستار صلح بود و به این خاطر ، این ازدواج را مایه دوستی دو ملت دید لذا این درخواست را پذیرفت .
روزی که قرار بود قیصر روم به پایتخت ایران بیاید "آسیمن" دختر اردوان در دلش آشوب و دلهره غوغا می کرد و تنش می لرزید چون خبر رسید قیصر روم در نزدیکی پایتخت است پادشاه و بزرگان خواستند به استقبال قیصر از شهر خارج شوند ابتدا پادشاه خواست آسیمن را نیز با خود ببرد اما وقتی حال او را آنگونه دید منصرف شد.
قیصر روم کاراکالا خصلت واقعی غربی ها را به خوبی دارا بود او با لشکری عظیم ناگهان بر سر بزرگان و ریش سفیدان ایرانی هجوم آورد و همه را از دم تیغ گذرانید خوشبختانه پادشاه ایران توسط جان برکفانش از این مهلکه جان سالم بدر برد .
اردوان پنجم نباید به دشمن خویش اعتماد می نمود و به قول حکیم ارد بزرگ : دشمن ! دشمن است ، فریب زبان چرب دشمن را مخور .
روز بعد اردوان به سپه سالارانش گفت : پیش از چیدن سیب های سرخ از باغ های میهن ، سر قیصر روم را خواهم چید !
چند روزی گذشت امپراتور ایران در حال جمع کردن سپاه عظیمی بود ، که "افروز" ( یکی از نجبای پارت ) اجازه دیدار خواست .
افروز در مقابل پادشاه ایران سبدی که مخصوص چیدن سیب است گذاشت . چون نگهبانان بسته پارچه ایی داخل آن را برداشتند با حیرت سر کاراکالا قیصر و امپراتور روم را دیدند .
افروز گفت این سیب پوسیده را از نزدیکی شهر "حران" چیدم .
چندی بعد ، هنگامی که زمان چیدن سیب های سرخ فرا رسیده بود ، افروز بر پشت خویش سبد بزرگ حمل سیب را بسته بود و همسرش آسیمن سیب ها را با ظرافت می چید و در آن می نهاد !

آری افروز داماد امپراتور ایرانزمین اردوان پنجم شده بود ...



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد