داستانهای کوتاه

داستان کوتاه ، DASTAN KOTAH . dastan kotah . dastane kotah . داستان کوتاه درمورد والدین . dastanhaye kotah . غصه های کوتاه فردوسی . dastan tarikhi . داستان درمورد محبت مادر . dastan kootah . داستان های کوتاه تاریخی . 16,432,352

داستانهای کوتاه

داستان کوتاه ، DASTAN KOTAH . dastan kotah . dastane kotah . داستان کوتاه درمورد والدین . dastanhaye kotah . غصه های کوتاه فردوسی . dastan tarikhi . داستان درمورد محبت مادر . dastan kootah . داستان های کوتاه تاریخی . 16,432,352

داستان کوتاه : عشق کارگر ژاپنی

بعضی از داستانهای کوتاه خیلی به دل می نشیند داستان زیر هم از آن دسته داستانهاست .

یکی از مدیران آمریکایی که مدتی برای یک دوره آموزشی به ژاپن رفته بود ، تعریف کرده است که :

روزی از خیابانی که چند ماشین در دو طرف آن پارک شده بود می گذشتم. رفتار جوانکی نظرم را جلب کرد. 
او با جدیت و حرارتی خاص مشغول تمیز کردن یک ماشین بود بی اختیار ایستادم. مشاهده فردی که این چنین در حفظ و تمیزی ماشین خود می کوشد مرا مجذوب کرده بود مرد جوان پس از …. تمیز کردن ماشین و تنظیم آیینه های بغل، راهش را گرفت و رفت چند متر آن طرفتر، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاد
 رفتار وی گیجم کرد. به او نزدیک شدم و پرسیدم: «مگر آن ماشینی را که تمیز کردید متعلق به شما نبود؟» نگاهی به من انداخت و با لبخندی گفت: «من کارگر کارخانه ای هستم که آن ماشین از تولیدات آن است دلم نمی خواهد اتومبیلی را که ما ساخته ایم کثیف و نامرتب جلوه کند.»



منبع : کانال داستان کوتاه در تلگرام   https://telegram.me/ghe3eh



داستان کوتاه : ته این جاده کجاست ؟؟؟

شش هفت سالم بود به گمانم . توی مینی بوسِ درب و داغانِ میزرا ماستی (میگویند توی بچگی اش با سر رفته بود توی ظرف ماست )نشسته بودیم و داشتیم میرفتیم روستا . من بودم و مامان . یک خانومی که مامان میشناخت و من نمیشناختمش روی صندلی کناری نشسته بود. مامان هم از سرِ مهر مادری و از ترس جان ته تغاری اش من را گذاشته بود روی پای خودش . گرم صحبت با غنچه خانوم بود و من غرق تماشای جاده .

پرده ی چرک و زبر سبز رنگ را نگه داشته بودم و اطراف را دید میزدم . یکهو دیدم مینی بوس ایستاد . حالا کجا ؟ سرِ یک راه خاکی و فرعی . پیرمردی که پشت سرمان نشسته بود هن و هن کنان پیاده شد و رفت . من تا خودِ روستا از مادرم پرسیدم : اون راه به کدوم کشور میرسید ؟ و مادرم و آن زن تا خودِ روستا به حرف هایم خندیدند ...

هفده سال از آن زمان میگذرد و من هربار از آنجا رد میشوم فکر میکنم واقعا اگر روزی قصدِ خارج رفتن کنم میروم و همان راه را ادامه میدهم . کوه نوردی میکنم . شنا میکنم .اگر ناچار باشم پرواز هم میکنم، میخواهم بدانم تهش به کجا میرسد ... این جاده خاکی برای من شد رودخانه و من هم در آن جاری شدم . چون به این جاری شدن نیاز داشتم هنوزم نیاز دارم ! آره خیلی خیالاتی شدم به قول حکیم ارد بزرگ : پرسش های کودکان را اگر بی پاسخ بگذاریم آنها خیال پرور و درونگرا می شوند .




dastan kootah  . dastan kotah  . داستان های کوتاه . www.dastan kotah.of . داستانک پدر و مادر . حکایتی درباره پدرومادر  . یک داستان کوتاه از فردوسی . داستان ناب حکیم . داستان درموردایران . داستان های کوتاه درباره پدر . داستانی کوتاه در بارهی ایران . dastan kotah farsi  . داستانی درمورد والدین و کودکان . داستان نادر شاه . حکایت های کوتاه فردوسی . داستان در مورد تشکر از والدین . یک دستان کوتاه مادر و پدر  . داستان های کوتاه اساطیری ایرانی . دانلود فیلمی کوتاه از مادر بزرگی که داستان می گوید . dastanhaye kotah farsi . داستان در مورد پدر و مادر . داستان کوتاه برای مادر . داستان کوتاه در مورد پدر  . داستان درمورد پدر

بهای عشق

خانمی به فروشگاه گلدانهای سفالی رفت و پس از بررسی گلدانها فهمید قیمت گلدان های بی رنگ سفالی با نقش دارها یکی است. با تعجب از آقای فروشنده پرسید: چرا بهای گلدانهای ساده و نقش دار یکی است؟! چرا برای گلدانهایی که کار هنری روشون کردین پول بیشتری نمی گیرین ؟!
آقای فروشنده لبخندی زد و گفت: اما هنر، عشق من است وقتی اینجا تنها نشسته ام گاهی دوست دارم با رنگ گلدانها را زیباتر کنم اگر این کار ار نکنم عذاب می کشم دوست دارم به آدمهایی که هنر را می فهمند و نقش را دوست دارند آن را رایگان ببخشم بقول حکیم ارد بزرگ : "عشق به آن اندازه ارزشمند است که برای آن، بهای نمی توان گذاشت".

زن سه گلدان نقش دار زیبا خرید و رفت و فردایش با یک ظرف بلورین که خوراک داخلش برق می زد به همان فروشگاه برگشت و به فروشنده مرد گفت این هم هنری است که من به آن عشق می ورزم امیدوارم از خوردن این خوراک، لذت ببرید و ظرف بلورین را بر روی میز فروشنده گذاشت ...





درباره دکتر علی اکبر صبوری بیوگرافی دکتر علی اکبر صبوری زندگینامه دکتر علی اکبر صبوری دکتر اکبر صبوری دکتر علی صبوری دکترعلی اکبر صبوری دکتر صبوری دکتر علی اکبر صبوری علی اکبر صبوری دانشگاه میشیگان آمریکا دکتر راشد دکتر راشد محصل دکتر جلیل راشد دکتری مهندسی برق درباره دکتر جلیل راشد محصل بیوگرافی دکتر جلیل راشد محصل زندگینامه دکتر جلیل راشد محصل دکتر جلیل راشد محصل جلیل راشد محصل تکنولوژی نساجی نساجی و رنگرزی مهندسی نساجی دانشگاه صنعتی امیرکبیر درباره علوم پلیمر، نساجی علوم الیاف و پلیمر استاد گروه مهندسی نساجی زندگینامه دکتر محمد حقیقت کیش محمد حقیقت کیش دکتر محمد حقیقت کیش دکتر هدایت ذکایی

ستاره بسازیم

توماس ادیسون هنگامیکه به خانه بازگشت برگه ایی به مادرش داد و گفت : این را آموزگارم داده و گفته فقط مامانت بخونه،
مادر با دیدن آن یادداشت در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود برای توماس نوشته برگه را خواند:
پسر شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است آموزش او را خود بر عهده بگیرید.
سالها گذشت مادرش درگذشت.
روزی ادیسون که اکنون مخترع مشهوری شده بود در گنجه خانه خاطراتش را مرور میکرد برگه ای در میان شکاف دیوار اورا کنجکاو کرد آن را دراورده و خواند،
نوشته بود: پسر شما کودن است از فردا اورا به مدرسه راه نمی دهیم.
ادیسون ساعتها گریست و در دفتر خاطراتش نوشت:
توماس ادیسون کودک  کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان، نابغه شد. این نوشته یادآور این سخن فیلسوف مشهور حکیم ارد بزرگ است که: سخن مهر آمیز و دلگرم کننده، می تواند از فانوس کوچک ، ستاره بسازد.

آیا فکر نمی کنید رفتار مادر توماس ادیسون می تواند الگویی برای همه مادران و پدران دنیا باشد.



داستان کوتاه فارسی . dastan kotah  . dastane kotah  . داستان درباره پدر ومادر . dastanhaye  . داستان های زیبا درموردپدرومادر . داستان کوتاه درمورد والدین . dastanhaye kotah  . داستان از پدر و مادر . غصه های کوتاه فردوسی . داستان های پدرانه وعشق مادرانه . dastan tarikhi  . داستان کوتاه . http://dastan-kotah-tarikhi.blogsky.com/  . داستان درمورد محبت کردن مادر dastane kotahe  . داستان کوتاه درمورد پدر و مادر . حکایت کوتاه دربای ایران . داستانی در مورد پدر و مادر . dastan kootah  . داستانهای محلی ایران . حکایت جهان دیکر . داستان . داستان کوتاه درباره پدر . داستانی در مورد مادر و فرزند . داستانهای نادر شاه . داستان درباره پدر و مادر . داستانهایی از اساطیر ایران . داستانی در مورد پدر ومادر . dastan  . داستان پدر فداکار . داستانهای محلی لرستان . داستان درموردپدرومادر . داستانهایه کوتاه راجع به پدر . داستان های کوتاه درباره پدر مادر . فیلم کوتاه نادر شاه . داستان عشق پدر و مادر . داستان در نورد ارد بزرگ . dastan hay koutah  . حکایتی از نادر شاه . dastane kutah  . داستانهای درباره پدرومادر . داستان های تیمور لنگ . داستان کوتاه مهرمادر . dastane kootah  . داستان در باره شادی . داستانی درمورد میای . داستان کوتاه درباره پدر فداکار . داستان های پدرانه . http://داستانهای محلی . داستانهای پدرومادر . داستان کوتاه کودکانه درمورد پدر ومادر . داستان کوتاه در مورد پدرومادر . dastan hai kotah farsi  . حکایت در مورد عشق به پدر . dastan kotah farsi  . داستان جالب مهر مادری . حکایت در مورد پدر